مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ...

ساخت وبلاگ
صدای خوبی می آید ، بوی خوبی هم .. من بوی خاک را همیشه دوست داشته ام . از وقتی که بچه بودم . از وقتی که باغ چه های حیاط را مامان آب پاشی می کرد . از وقتی که خودم درخت های ِ ارغوان ِ دم خانه مان را آب می دادم و بوی خاک که بلند می شد ریه هایم را سریع پر می کردم و سریع خالی می کردم تا بیشتر بوی خاک را نفس بکشم . با این که هر روز هر روز حس اش می کردم .یکی بود که می گفت کسی که بوی خاک را دوست دارد ، یا خرد کردن ِ قطعات یخ را دوست دارد ، کم خونی دارد . چه ربطی داشت به حالم ، هیچ ! اصلا خیلی چیز ها بی ربط اند ...مریض شده بودم . مامان آمد کنارم نشست و نصف شبی برایم از آرامش حرف می زد . که این حد از تشو مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : شیشه,پنجره,باران,شست, نویسنده : esooran1 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45

جمع کنیم و از تهران بکَنیم و برویم یک گوشه ای . کجا ؟ مثلا الموت . چادر بزنیم لب آن دریاچه . اولین باری که رفتم تیر ماه بود. خیلی سال پیش. باران می بارید ، چه بارانی ... رعد و برق می زد ، چه رعد و برقی ... خاطره اش ماند توی ذهنم . دریاچه اش خیلی قشنگ بود. بعد ها هم رفتم . چندین بار برگشتم به الموت ِ دنج ! اما هنوز همان تصویر اول توی ذهنم مانده . جاده ی پیچ پیچش که گم شده بود در مِه ! همه چیز از آن سال توی ذهن من است . حالا دلم میخواهد برگردم . به همان گوشه ی دنج . با هم چای بنوشیم ، حرف بزنیم ، گه گه اشکی هم بفشانیم ... آن وقت آرام برایت بخوانم : خونِ دل از مژه می بارم و .. تو آرام تر از من ب مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : خوش,کنی,خاطر,وحشی,نگاهی,سهل,است, نویسنده : esooran1 بازدید : 26 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45

ساعتم میگوید الآن که شروع میکنم به نوشتن این پست ساعت ده و چهل و دو دقیقه است . بعضی پست ها را هیچ سرشان فکر نمیکنم . باورت می شود ؟ اصلا نمی نشینم روی کلمات فکر کنم . اصلا به انتخاب کلمه ها فکر نمی کنم . فقط این جا را باز میکنم و سریع ، ارسال مطلب جدید را باز میکنم و آن وقت می نویسم . خودم هم نمی دانم که چه می شود که این طور می شود . اما گاهی وسواس به خرج می دهم سر کلمات . سر جمله ها . که فعلش کجاست ، فاعلش کجاست ، فلانش کجاست ، احساسش کجاست ، جدیت اش کجاست ...این یکی را نمی دانم چطور می شود . مثل آشپزی هایم که هیچ وقت نمی دانم آخرش چه می شود . عکس مامان که همیشه مطمئن است غذاهایش خوب می شود مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : شنبه,تعطیل, نویسنده : esooran1 بازدید : 34 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45

امشب هم ... امشب هم " تو " خلاص کردی مرا از این اشک ها ، از این اشک های مدام ..که پر می کنند کاسه ی چشم را و سر ریز نمی شوند . دوباره فرو می روند که بغض را عمیق تر کنند .

امشب هم " تو " خلاص کردی مرا از این اشک های نیمه ...

باز هم ...

حرف بزن ، ابر مرا باز کن

دیر زمانی ست که بارانی ام ...

حرف بزن .. حرف بزن سال هاست

تشنه ی یک صحبت طولانی ام ...

مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : بگذار,بماند,این, نویسنده : esooran1 بازدید : 31 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45

پست سوم امشب می شود که بشود ! شعر کامل یادم نبود . پست قبل را که ثبت کردم ، رفتم دنبال کاملش : با همه ی بی سر و سامانی ، باز به دنبال پریشانی ام . طاقت فرسودگی ام هیچ نیست ، در پی ویران شدن آنی ام . آمده ام بلکه نگاهم کنی ، عاشق ِ آن لحظه ی طوفانی ام . دل خوش گرمای کسی نیستم ، آمده ام تا تو بسوزانی ام . آمده ام با عطش سال ها ، تا تو کمی عشق بنوشانی ام . ماهی برگشته ز دریا شدم ، تا تو بگیری و بمیرانی ام . خوب ترین حادثه می دانمت ، خوب ترین حادثه می دانی ام !؟ حرف بزن ابر مرا باز کن ، دیر زمانی ست که طوفانی ام ... حرف بزن حرف بزن سال هاست ، تشنه ی یک صحبت طولانی ام ... آخرش شاعر میگوید : ها ب مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : نشه, نویسنده : esooran1 بازدید : 23 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45

دعوت شده بودم برای انجام کاری . فضا ، فضایی بود که به اندازه ی کافی با آن آشنایی داشتم . قبل تر ها در آن حال و هوا زیسته بودم . اما هرگز هوس برگشت به سرم نزده بود . کنکور را می گویم ! شب زنگ زد . برای تشکری که هیچ لازم نمی دانستمش . پرسید دلم تنگ آن روز ها شد ؟ و من بی هیچ مکثی محکم و بی استیصال گفتم نه ! وقتی در مدرسه به انتظار نشسته بودم داشتم به این موضوع فکر میکردم. به این که دل تنگ شده ام یا نه ؟ پاسخم روشن بود . اما زوایایش را هیچ حواسم نبود . مکثی پشت ِ تلفن کرد که به چشمم آمد ، یعنی که طولانی تر بود از مکث های عادی ...یک لحظه ذهنم جرقه خورد . " او " آدم ِ آن سال بود . در آن نقطه از گذش مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : آدم,های,ناب, نویسنده : esooran1 بازدید : 21 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45

دلم می خواهد بروم آن دختر شهرستانی را پیدا کنم . همانی که برای جور شدن سفر مشهدش ، همه ی تلاشش را می کرد . همانی که وقتی زنگ زدم بهش گفت رفته شاه عبدالعظیم تا دعا کند که برود مشهد ... همانی که من با دو چشم خودم " دیدم " که امام رضا کارش را درست کرد ...  همانی که یک روز صبح گفت می رود حرم و تا شب نمی آید. و با حالی می گفت وصف ناشدنی ... همانی که ارشد بود اما بار اولش بود که آمده بود مشهد ...  پیدایش‌ کنم و بگویم یک سفر مشهد دارم ؛ مجانی ... می روی جای من ؟  با اینکه می دانم قانون این است که تحت هیچ شرایطی نمی شود کسی را جای خودم بگذارم ...اما یک بار دیدم که قانون چه طور جلوی زائر امام سر خم کر مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ......
ما را در سایت مثل تموم عالم حال منم خرابه ... خرابه ... دنبال می کنید

برچسب : گناهان,نبخشوده,قسم,تنگم, نویسنده : esooran1 بازدید : 21 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 15:45